اخبارخراسان رضویگفتگوها

گفتگو با  دو کسبه مشهدی که  برای اقامه نماز  اول وقت کسب‌ و کار خود را تعطیل می‌کنند / ۲۰ دقیقه مشتری خدا

در  این سال‌ها که  از عمر خیلی هایمان بیشتر است، با هر بار شنیدن صدای اذان، کسب  و کارش را  برای بیست دقیقه تعطیل کرده و برای صحبت با خدا عزم نماز کرده است. از این اظهار دوستی با خدا بد ندیده است؛ نه کاستی در مالش و  نه  نگرانی بابت مشتری‌هایی که شاید هنگام تعطیلی مغازه از راه برسند و  به  در بسته بخورند.

به گزارش روابط عمومی ستاد اقامه نماز خراسان رضوی، کم یا زیاد، حقوق سر برج ندارند؛ کاسب هستند و  در  این اوضاع اقتصادی، هزینه‌های رو به افزایش زندگیشان را  از همین مشتری‌هایی که  هر از گاهی برای خرید می‌آیند، جفت وجور می‌کنند. با همه این‌ها وقت اذان که‌ می‌شود، دنیا را‌ می‌گذارند پشت سرشان و  رو به سوی خدایی می‌آورد که از کریم  بودنش خاطره‌هایی شنیدنی دارد. این تجربه‌ها آن قدر به مذاقشان خوش آمده است که حاضر نیست شیرینی نماز  اول وقت را  با  چیزی از جنس دنیا عوض کنند.

شرح باور‌های دو نفر از  کاسب‌های نماز  اول  وقت  خوان شهرمان را  در  ادامه می‌خوانید.

گفتگو با  دو کسبه که  برای اقامه نماز  اول وقت کسب‌ و کار خود را تعطیل می‌کنند / ۲۰ دقیقه مشتری خدانعمت، بالاتر از این؟

یک چیز‌هایی را  از  پدر و  مادرت می‌شنوی و  جسته گریخته به آن عمل می‌کنی، اما انگار باید زمان بگذرد و  تجربه آزمون و  خطاهایت روی هم انباشه شود تا  باور کنی چیز‌هایی را که آن‌ها در خشت خام می‌دیدند، تو در آینه هم نمی‌دیدی.

حکایت توصیه‌های والدین برای خواندن نماز  اول وقت به  سیدمحمدحسین حسینی از این قرار است. او  سی وپنج ساله است و در محله شهید صدوقی، فروشگاه قطعات یدکی و تعمیر لوازم برقی منزل دارد. می‌گوید منزل و  مغازه اش اجاره‌ای است؛ یعنی که  تصمیم چند ساله اش برای تعطیل کردن مغازه هنگام اذان و خواندن نماز اول وقت، از روی بی نیازی مالی نیست، بلکه به پشتوانه تجربیات عینی است.

هنگام گفتن از ماجرایی که بار‌ها برایش تکرار و درستی آن اثبات شده است، چشم تنگ می‌کند و‌ می‌گوید: وقتی موقع نماز کاری را دست می‌گیری، در کارت گره می‌افتد. هرچه بیشتر تلاش می‌کنی تا درست شود، بدتر می‌شود انگار.

شده است با خودم بگویم حالا این تعمیر را  انجام بدهم، بعدا نمازم را‌ می‌خوانم. کار ساده‌ای هم بوده است. الکی الکی کارم طوری پیچ خورده که  چهار ساعت وقتم را  گرفته است.

سیدمحمدحسین، آن طرف قضیه و  روی روال بودن کار‌ها بعد از خواندن نماز اول وقت را هم زیاد به چشم دیده است: خیلی وقت‌ها شده است که با شنیدن اذان از  مسجد رضویه، با خودم گفتم که کار باشد برای بعدا، نمازم را  که  خواندم می‌آیم بقیه اش را  انجام می‌دهم.

وقتی برگشتم یک طور خاصی، کارم را  راحت‌ تر انجام داده ام. او این تجربه شیرین را  هم بار‌ها مزمزه کرده است که بعد از  بازگشت از  نماز، صف کشیدن مشتری‌ها را  ببیند. با  اینکه برای راه افتادن کار مردم، شماره تلفن را کنار آگهی «تعطیلی مغازه هنگام نماز» درج کرده و  از مشتری‌ها خواسته است که  با او تماس بگیرند، مردم با توجه  به  کوتاه  بودن زمان تعطیلی، ترجیح می‌دهند تماس نگیرند و منتظر آمدنش بمانند.

وقتی به  وضعیت اجاره نشینی و  حتی خودرویی که‌ می‌گوید ندارد، اشاره می‌کنیم، متوجه منظورمان می‌شود و‌ می‌گوید: بله، بعضی‌ها هستند که  اهل نماز  آن  هم از نوع اول وقتش نیستند و  پولشان از پارو بالا می‌رود، اما همه چیز که پول نیست.

از دیشب که جایتان خالی حرم رفته بودم، ذهنم درگیر رنج خانواده‌ای است که بچه فلج داشتند؛ به هزینه هایشان فکر می‌کنم، به نگاه‌های مردم، به سختی‌های بردار و  بگذارکردن این بچه.

 الهی شکر که خودم و خانواده ام سالم هستیم. نعمت بالاتر از این؟!

 

گفتگو با  دو کسبه که  برای اقامه نماز  اول وقت کسب‌ و کار خود را تعطیل می‌کنند / ۲۰ دقیقه مشتری خدابا خدا قرارداد دارم

یک وانت پر از مواد غذایی را  در  نظر بگیرید؛ از رب و روغن گرفته است تا تخم مرغ، ماکارونی و خیلی چیز‌های دیگر. از آن وانت‌هایی است که  نه چادر دارد و  نه  اتاقک و جنس‌ها در معرض دید و دستبرد است. بااین حال، راننده جوانش با شنیدن صدای اذان، با آسودگی وانت را مقابل مسجد پارک می‌کند و‌ می‌رود تا  به  نماز اول وقت برسد.

رفتار رسول شفاهی، شاید برای خیلی‌ها هضم شدنی نباشد، اما صاحب سوپرمارکت خوش نام محله اقبال لاهوری مشهد حساب  و کتاب هایش متفاوت است. او‌ می‌گوید با خدایی قرارداد دارد که کاروبارش را  بیمه کرده است. متولد ۱۳۶۱ است.

برای برنامه ریزی کار‌های روزانه اش مثل خرید‌های کلی مغازه اش طوری تدبیر می‌کند که  ابتدای اذان حوالی یکی از مساجد شهر باشد و  آرامش گفتگو با خدا را  در  آن لحظات از دست ندهد.

بیشتر مشتری‌های مغازه اش می‌دانند که  از  اذان تا حدود ۱۰ دقیقه بعد از  آن، برای خرید مراجعه نکنند. آن ۱۰ درصدی که شاید بی خبر باشند نیز با دیدن جمله‌ای که  پشت شیشه مغازه چسبانده است، از مشی این کاسب جوان باخبر می‌شوند: ظهر‌ها و شب‌ها به مسجد امیرالمؤمنین (ع) می‌روم.

نماز  اول را  ابتدای اذان و  فرادا می‌خوانم. تا  امام جماعت آماده شود، دو رکعت نماز  به  نیت مادر مرحومم را هم خوانده ام.

مادرم درست مثل بابا، مقید به  نماز اول وقت بود. حرفش در گوشم هست که‌ می‌گفت اول نماز! نماز دوم را  به  جماعت می‌خوانم و برمی گردم مغازه. سرجمع این‌ ها حداکثر یک ربع زمان می‌برد.

کار یکی از مشتری هایش را  راه می‌اندازد و ادامه‌ می‌دهد: نماز که می‌خوانی، اعتقاداتی در تو شکل می‌گیرد؛ مثلا اینکه دروغ نگویی، رحم داشته باشی به  مردم و  از  ده  دوازده درصد سودت، بیشتر روی جنس‌ها نکشی.

من خرید‌های قدیمم را  به  قیمت قدیم می‌دهم، نه  به  نرخ روز. خدا هم دستم را گرفته است. باورتان می‌شود در  این بازار آشفته، دسته چک پنجاه برگی داشته باشم؟ یک دانه چک در  بازار ندارم. همه خریدهایم نقد است. می‌توانید از عمده فروش‌های مصلی بپرسید.
او در فراز و فرود‌های زندگی خدا را  با همه وجود باور کرده است؛ مثلا شبی که فراموش کرده بود کرکره را  پایین بکشد و  مغازه اش را ببندد، اما یک سوزن از جنس هایش کم نشد.

با خاطراتی از این دست که در  ذهن و  قلب آقا رسول ثبت شده، دیگر شتاب او  برای گفتگو با خدایی که  مهربانی را به  نهایت رسانده است، برایمان عجیب نیست.

 

این حکایت ها ادامه دارد…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا