خاطرات نمازی – پس گردنی!
طبق برنامه دانش آموزان چهارم ابتدایی را برای آموزش نماز و اقامه نماز ظهر به نمازخانه برده بودم. قبل از نماز در مورد اهمیت آن و نحوه نماز خواندن صحبت کرده و در لابلای حرف هایم در مورد نحوه نگه داشتن دستهای آقایان و بانوان در هنگام سجده توضیح دادم که: دو کف دست خانمها به هنگام سجده کمی بسته و نزدیک به هم و دست آقایان مقداری باز تر است.
اذان گفت و نماز ظهر را شروع کردیم در سجده رکعت دوم بودیم که ناگهان صدای ضربه محکمی به گوش رسید! اما چون در حال نماز بودیم، نماز را تا آخر خوانده و برنگشتم.
پس از اتمام نماز برگشتم و پرسیدم صدای ضربه از کجا بود. دیدم یکی از دانش اموزان بغض کرده گفت: آقا علی اکبر موقع نماز به من پس گردنی زد! علی اکبر هم کنار دوستش حالتی مظلومانه به خود گرفته بود. ابتدا که از او دلیل این کار را میپرسیدم چیزی نگفت ولی کم کم شروع کرد به صحبت که آقا مگه شما نگفتید مردها موقع سجده باید دستاشون بازتر باشه و زنها بسته تر؟
من هم تایید کردم که بله. این حرف را گفتم. علی اکبر ادامه داد که دوستش هنگام سجده دست هایش را خیلی باز کرده بود و او نتوانسته بود مانند آقایان به سجده برود، برای همین به او گفته بود که دست هایش را جمع کند و او نکرده بود علی اکبر با پس گردنی فهمانده بود که باید جمع و جور تر باشد.
سپس بعد از توضیح کامل این قضیه علی اکبر و دوستش هم دیگر را بوسیده و از هم عذر خواهی کردند.
خاطره از ایمان حسینی کیا، معلم پرورشی در شهرستان زاهدان