بررسی اصل امامت در اسلام – ضرورت وجود امام و معرفی ویژگی های آن
آخرین اصل از اصول دین در نزد شیعیان، اصل امامت است. اصلی که بر وجود مبارک امامان معصوم علیهم السلام استوار است و ایمان به ایشان، در ادامه ی ایمان به نبوت، موجبات تکامل دینداری و ایمان شیعیان است. مسئله جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله پس از رحلت ایشان، مورد مناقشه و اختلاف صحابه و امت مسلمان قرار گرفت. عده ای از آنان، امامت را تابعِ انتخاب از سوی مردم دانسته و آن را امری فقهی عنوان کرده اند که بر عهده ی خود مسلمانان قرار گرفته است. پیروان این عقیده اهل سنت را تشکیل داده اند. اما، عده ای دیگر، قایل به نص و انتصاب امام از سوی شارع بوده و آن را از مسایل کلامی دانسته اند، ایشان به اهل تشیع معروف شده اند. پیروِ بررسی اصول دین، در این مقاله قصد داریم تا اصل امامت، یعنی پنجمین اصل از اصول دین را بررسی نماییم. با ما همراه و همقدم باشید.
تعریف امامت در اسلام
رهبری جامعه اسلامی و جانشینی رسول الله در امور دینی و دنیوی را، امامت نامیده اند. در واقع، امامت، از اصول اعتقادی شیعیان و نیز یکی از اختلافات اساسی اعتقادی میان اهل تشیع و اهل سنت است. اهمیت مسئله امامت، نزد شیعیان به اندازه ای است که باعث شده آنان به امامیه معروف شوند. طبق یک تعریف که به قول محقق لاهیجی، متکلمان مسلمان در مورد آن، اتفاق نظر دارند،[۱] پیشواییِ همه مردم در امور دین و دنیا، به نیابت و جانشینی از پیامبر اسلام صلوات الله علیه، امامت نامیده می شود.[۲]
البته تعاریف دیگری نیز برای اصطلاح امامت ارائه شده است. به عنوان مثال، سیف الدین آمدی (۵۷۵-۶۲۲ق)، از متکلمان اهل سنت، در تعریف امامت چنین گفته است: «جانشینی شخصی، از رسول خدا صلی الله علیه، در زمینه اجرای قوانین شریعت و حفظ جامعه است، به نحوی که تبعیت از او بر تمام امت واجب است.»[۳] تفتازانی (۷۲۲-۷۹۲ق)، متکلم و فقیه اشعری، در شرح المقاصد و سید شریف جرجانی (۷۴۰-۸۱۶ق)، متکلم اشعری، در کتاب شرح المواقف، تعریف سیف الدین آمدی را پذیرفته و ارائه کردهاند.[۴]
همچنین امامت را، جانشینیِ شخص پیامبر برای حراست از دین و رهبری سیاسی جامعه دانسته اند.[۵] اما، آیه الله مکارم شیرازی، این تعاریف را، تنها، در حد یک مسئولیت ظاهری، مانند ریاست حکومت، آنهم از سنخ دینی سازگار دانسته است که فقط عنوان جانشینی رسول خدا را به خود گرفته و چنین امامی، میتواند از سوی مردم نیز انتخاب شود؛ در صورتی که به عقیده ی امامیه، امامت امری الهی است که تعیین و انتصاب ایشان، از جانب خداوند است و با انتخاب و تعیین مردم نیست.[۶]
ایشان، امامت را اینگونه تعریف کرده است؛ «امامت، تحقق بخشیدن به برنامههای دینی اعم از حکومت به معنی وسیع آن و اجرای حدود و احکام الهی و نیز، اجرای عدالت اجتماعی به همراه تربیت و پرورش نفوس انسانها در ظاهر و باطن است که در حوزه ویژگیِ هدایت تکوینی امام قرار می گیرد.» به عقیده ایشان، مقام امامت، از مقام نبوت و رسالت، بالاتر است، زیرا نقش رسول در مقام نبوت و رسالت، فقط رساندن اوامر پروردگار و بشارت و انذار است اما در جایگاه امامت، علاوه بر وظایف نبوت، اجرای احکام و تربیت نفوس انسان ها نیز، اضافه میشود.
در بطن مفهوم امامت، وظیفه ی هدایت، نهفته است که در واقع این هدایت، همان رساندنِ انسانِ سالک به مقصد، توسط امام است نه فقط نشان دادنِ طریقِ رسیدن![۷]
برخی از متکلمان مانند قاضی نورالله تستری نیز، امامت را چنین تعریف کرده اند: «امامت، منصبی الهی و خدادادی است که تمام مراتب والا و فضایل، غیر از مرتبه ی نبوت و هر آنچه که لازمه آن است را دارد.»[۸]
خواجه نصیر الدین طوسی امامت را، ریاست عام و مطلقی می داند که مردم را در زمینه ی حفظ مصالح دین و دنیایشان رهبری و راهنمایی نموده و از انجام اعمالی که بر خلاف مصلحتشان است بازمیدارد.[۹]
امام کیست؟
به عقیده شیخ طوسی، امام، رئیس و رهبری دارای ولایت مطلق است که از ظلم و طغیان ستمگران ممانعت کرده و از حق مظلومان در برابر ظلم ظالمان دفاع می کند.
شیخ مفید نیز، امامت را ریاست جامعه دینی می داند و امامان را قائم مقام پیامبر صلی الله علیه دانسته و امام را مانند پیامبر، دارای مقام تنفیذ قوانین و وضع احکام شرع و اجرای حدود خداوند و تربیت و تعالی انسان و نیز حفاظت و حراست از دین و شریعت می داند. در این نوع نگرش، وجود تکلیف و فریضه، عقلاً ضرورت و لزوم بایستگی وجود امام را گواهی میدهد و انتخاب و انتصاب امام را از جانب خداوند متعال، لازم و ضروری بر می شمارد.[۱۰]
تفاوت مقام امام و نبی
استاد مرتضی مطهری، بر این عقیده است که؛ نبی کسی است که از جانب خدای تعالی، به راهنمایی مردم می پردازد و امام کسی است که مسئولیت رهبری امّت را برعهده دارد. از این رو، می توان گفت که؛ نبوت و امامت دو منصب و دو مقام جداگانه از هم هستند. کما اینکه می بینیم در طول تاریخِ رسالت، برخی از پیامبران فقط نبی بودهاند و پیغام رسانِ وحی الهی به مردم بوده اند. امامان معصوم شیعه نیز، دارای مقام و شأن امامت هستند ولی نبی نیستند.
البته، این دو مقام، یعنی مقام نبوت و امامت، با یکدیگر قابل اجتماع هستند؛ کما اینکه انبیای بزرگ الهی همچون حضرت ابراهیم و حضرت محمد صلوات الله علیه دارای هر دو مقام، یعنی نبوت و امامت بودند. مسئله ی دیگر اینکه با ختم نبوتِ پیامبر گرامی اسلام، موضوع راهنمایی توسط خداوند سبحان و نشان دادن صراط مستقیم و ارائه ی برنامه از سوی پروردگار، به پایان رسید لیکن نقش و وظیفه ی رهبری خداوند، تمام نشد. لذا، طبق باور شیعیان، امامان معصوم، پس از رسول خدا، مسئولیت ولایت و راهنمایی کسانی را که ولایت ایشان را پذیرفتهاند؛ برعهده دارند.[۱۱]
اهمیت و جایگاه امامت در اسلام
موضوع امامت، یکی از مسائل بسیار مهم و بحث برانگیز در میان مذاهب و فرق اسلامی است.[۱۲] موضوع امامت، از نظر شیعیان، امتداد نبوت خاتم النبیین و عامل تداوم و استمرار آن است و امام، در راستای بقای نبوت، همان وظایف و مسئولیت هایی را که برعهده رسول خدا بوده است، انجام میدهد.[۱۳] اعتقاد و قبول امامت، همچنین از نظر شیعیان، یکی از اصول دین است و بر این اساس، مسئلهای کلامی محسوب می شود؛[۱۴] در حالی که گروهی از اشاعره و معتزله[۱۵] و عده ای دیگر از اهل تسنن، آن را یکی از فروع دین و مسئلهای فقهی تلقی کردهاند.[۱۶]
کاشف الغطاء، اعتقاد به امامت را یکی از اصول اختلافی معرفی کرده است که شیعه را از دیگر مذاهب و فرق اسلامی، متمایز میکند.[۱۷] بر همین اساس، معتقدان به امامتِ دوازده امام معصوم، به امامیه مشهورند.[۱۸] بنابراین، شخصی که به امامت، باور و اعتقاد نداشته باشد، از جرگه ی اهل تشیع خارج میگردد.[۱۹]
علامه حلی رحمه الله علیه، موضوع امامت را یکی از مهم ترین مسائل دینی و نیز، از ارکان ایمان دانسته است که با درک آن، جاودانگی و خلود در بهشت و نجات از خشم و غضب خدای تعالی حاصل می شود.[۲۰]
شیخ کلینی در روایتی از قول امام رضا علیه السلام، اهمیت مسئله ی امامت را خاطر نشان کرده است؛ در این روایت، مقام امامت با این ویژگی ها توصیف شده است؛ همچون مقام پیامبران، میراث اوصیاء الهی، خلافت خداوند، جانشینی رسول الله، زمام دین و نظام امور مسلمین، ریشه و اصل بالنده ی اسلام و شاخه ی برافراشته آن، باعث اصلاح دنیا و عزتمندی مؤمنان.[۲۱]
ضرورت وجود امامت
در مورد ضرورت وجود امامت، میان تشیع و سایر مذاهب اسلامی، اختلافی نیست؛[۲۲] لیکن، در مورد چگونگی این ضرورت و نوع وجوب و نیز نحوه تعیین امام، اختلاف عقیده وجود دارد.[۲۳] برخی از متکلمان معتزله وهمچنین گروهی از خوارج، عقیده دارند که امامت، اساساً واجب نیست.[۲۴] اما، برخی از فرقههایی که بر وجوب آن معتقدند، در وجوب عقلی یا شرعی بودن آن با یکدیگر اختلاف نظر دارند.[۲۵]
اصحاب حدیث و اشاعره و نیز فرقه ی جبائیان (پیروان ابو علی جبایی از معتزلیان بصره)، عقیده دارند که امامت واجب شرعی است، نه عقلی.[۲۶] در مقابلِ این گروه، برخی از معتزله، ماتریدیه و اباضیه، مسئله ی امامت را واجب عقلی دانستهاند؛ لیکن، عقیده دارند که تعیین و انتصاب امام، بر عهده ی خودِ مردم است.[۲۷]
شیعیان، به وجوب عقلی امامت عقیده دارند و تعیین و انتصاب امام را از لحاظ عقلی بر خداوند واجب دانسته اند.[۲۸] البته مراد از وجوب امامت در اینجا، وجوب، از لحاظ فقهی نیست؛ بلکه وجوب، از لحاظ کلامی است که بر بحث حسن و قبح عقلی دلالت دارد؛ به این معنی که؛ خوب است خداوند، به اقتضای حکمت بیکرانش، پس از ختم نبوت، امام تعیین نماید و عدم نصب امام، بر خلاف مقتضای حکمت الهی و قبیح است و انجام فعل قبیح از جانب خداوند بعید است.[۲۹]
اثبات وجوب امامت
شیعیان برای اثبات وجوب تعیین و انتصاب امام از جانب پروردگار، به قاعده ی لطف استناد نموده اند.[۳۰] قاعده لطف، بیان می کند که؛ هر عملی که به تقرب و نزدیک شدن بنده به اطاعت و فرمانبرداری از خداوند متعال و یا دور شدن او از ارتکاب گناه و معاصی بینجامد، انجام آن بر خداوند لازم و ضروری است، لذا خدای تعالی حتماً آن فعل را انجام میدهد؛[۳۱] همانگونه که با ارسال پیامبران و تشریع احکام و فرایض دینی، انسانها را با تکالیف دینی شان آشنا کرده است.[۳۲] بر اساس این قاعده، وجود امام، لطف است؛ زیرا باعث میشود که انسان در مقام بندگی، به طاعت خالقِ خویش، نزدیک و از انجام افعالی که مورد نهی و غضب خداوند متعال است، دور شوند.[۳۳] بر این اساس، گفته می شود که نصب و تعیین امام بر خداوند متعال، واجب است.[۳۴]
ویژگی های امام
امام، به عنوان فردی برگزیده که دارای مقام امامت است، باید خصائص و ویژگیهای زیر را داشته باشد:
عصمت امام
شیعیان و اسماعیلیه، عقیده دارند که امام، باید معصوم باشد[۳۵] امامان به همراه رسول الله و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، چهارده نفر هستند که ایشان را چهارده معصوم می شناسیم و طبق تفاسیری که از آیه تطهیر «… إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا؛ … خدا چنین میخواهد که هر رجس و آلایشی را از شما خانواده (نبوت) ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند (ذیل آیه موافق اخبار شیعه و اهل سنت راجع به شخص پیغمبر و علی و فاطمه و حسنین علیهم السّلام است و اگر راجع به زنان پیغمبر بود بایستی ضمیر مؤنث-عنکنّ-ذکر شود و به سیاق جمل صدر آیه باشد)[۳۶] شده است، ایشان هیچ گناه و معصیتی را مرتکب نمیشوند.[۳۷]
گفتار و رفتار پیشوا و رهبر جامعه، فقط در صورتی برای امتش حجیّت دارد و لازم به اطاعت و تبعیت است، که از سویِ امت، به صحت و سقم آن یقین وجود داشته باشد. البته در مورد ارتکاب خطا و اشتباه از سوی امام، در بین متکلمان، اختلاف نظرهایی وجود دارد. از دیدگاه متکلمان شیعه، امامان مانند پیامبران و ملائکه، باید معصوم و بری از هرگونه پلیدی باشند. سرپیچی و نافرمانی از دستورها و فرامین الهی و مبادرت به انجام گناهان، اعم از کوچک یا بزرگ، چه به صورت عمدی یا سهوی، خواه آشکار یا به صورت پنهان با مقام امامت و عصمت ایشان، منافات دارد.
بر اساس این نظریه، مأموریت مهم و اصلی شخصِ امام، حفاظت و حراست از شرع است و از این رو، ضروری است که معصوم و عاری از هرگونه خطا و لغزش و اشتباه باشد. کامل ترین تعریف و توصیف عصمتِ امام، به عقیده ی شیعه ی دوازده امامی در کلام شیخ طوسی این چنین آمده است: «عصمت، شرط مهم و اساسی برای همه ی انبیاء الهی و ائمه ی اطهار است که گستره ی عصمت آنها شامل عصمت از کلیه ی گناهان صغیره و کبیره، سهوی یا عمدی و در تمام طول زندگی ایشان، خواه قبل و یا بعد از رسیدن به مقام نبوت یا امامت میشود و بر این اساس، گفته می شود که ایشان از هر گونه خطا و اشتباهی، مبری و معصومند.[۳۸]
حتی عده ای معتقدند که امام، باید از هرگونه عیوب و نواقص ظاهری همچون؛ بیماریهای پوستی و عیوب ظاهری، نقصهای مربوط به خانواده و اصل و نسب و همچنین اشتغال داشتن به مشاغل و حِرَف بیارزش و امور منزجر کنندهای که باعث دوری و گریز مردم از ایشان میشوند و در واقع، با لطف بودن وی، یعنی نزدیک کنندگی و قربت بندگان به امر طاعت و فرمانبرداری خداوند و دورکنندگی آنان از ارتکاب گناه، منافات دارد، پاک و مبرا باشد.[۳۹]
افضلیت امام
به عقیده ی شیعیان و گروهی از مُعتزله و زیدیه، لازم است که امام در عرصه ی دینداری، علم و دانش، کرامت، شجاعت و خلاصه در همه فضایل نفسانی و اخلاقی و بدنی، از همه ی مردمان عصر خود برتر باشد؛[۴۰] زیرا اولاً چنانچه امام در فضیلت، با دیگران برابر و همتراز باشد، انتخاب و نصب او به عنوان امام، ترجیح بلا مُرَجِّح است؛ یعنی انتخاب یکی از دو امر یکسان و مساوی، بدون وجود برتری و دلیل رجحان آور که عقلِ آدمی، آن را قبیح میداند و چنانچه امام، پایینتر از دیگران باشد، ترجیح و برتری دادن شخص پایینتر بر شخص برتر، پیش میآید که از لحاظ عقلی صحیح نیست.[۴۱] و ثانیاً با تأمل در آیاتی مانند آیه ۳۵ سوره یونس و آیه ۹ سوره زمر، بر لزوم تبعیت از شخص برتر و رجحان او بر شخص دون تر پی می بریم؛[۴۲]
-
- « … أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؛ آیا آن که به راه حق رهبری میکند سزاوارتر به پیروی است یا آن که خود هدایت نیابد مگر آنکه هدایتش کنند؟ پس شما مشرکان را چه شده، چگونه قضاوت میکنید؟
- «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»؛ (آیا آن کس که شب و روز به کفر و عصیان مشغول است بهتر است) یا آن کس که ساعات شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است؟ بگو: آیا آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟ منحصرا خردمندان متذکر این مطلبند.
در میان مسلمانان، درباره ی شرط بودن و شرط نبودن افضلیت امام بر سایرین، اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان، افضلیت امام را شرط میدانند ولی اشاعره آن را شرط لازم نمیدانند. گروهی از معتزلیان نیز، به شرط بودن افضلیت امام، عقیده دارند و برخی دیگر از آنان، افضلیت امام را شرط نمیدانند.[۴۳]
نص بر امام
شیعیان عقیده دارند که لازم است امام، به واسطه ی فرمانی روشن و صریح که در اصطلاح به آن، نَصِّ جَلی می گویند، از جانب خداوند متعال یا شخص پیامبر و یا امام پیشین، مشخص شود. [۴۴] و برای اثبات این عقیده، به دلائل ذیل استناد کردهاند:
-
- یکی از ویژگیهای مهم امام، عصمت اوست و یقیناً عصمت، امری درونی و باطنی است که برای غیر خدا و نیز برای غیر از کسی که خداوند به او علم و آگاهی داده، قابل فهم نیست. لذا، ضروری است که از طریق نص، امام را به مردم معرفی نمود.[۴۵]
- حضرت محمّد صلی الله علیه و آله که مسلمین را در همه ی امور، ولو کوچک ترین احکام و مسائل دینی و دنیوی راهنمایی و هدایت میکردند و هر زمان که مجبور به ترک مدینه می شدند، ولو برای مدت کوتاه، حتماً کسی را به منظور رسیدگی به امور مسلمانان، جایگزین خود، مینمودند، پس چگونه امکان دارد که برای دوران پس از خود، مهمترین امر مانند جانشینی و رهبری مردم را گنگ و مهمل رها کرده و هیچ کس را به جای خودش تعیین نکرده باشد؟ از سیره و روش زندگی رسول الله، چنین بر میآید که ایشان، امام پس از خویش را معین کرده و از طریق نص، به امتش معرفی کرده است.[۴۶]
- احادیث و روایاتی که از جانب امامان معصوم نقل شده، همگی بر وجوب تعیین امام از طریق نص دلالت دارند.[۴۷]
بنیعباس و ایادی و پیروان آنها، عقیده دارند که؛ امام از طریق نص معتبر، میراث و یا انتساب به شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه، نیز به اثبات می رسد.[۴۸]
زیدیه عقیده دارند که چنانچه فردی از نسل حضرت فاطمه سلام الله علیها، دعوت به خویش کند و با شمشیر در جهت امر به معروف و اجرای احکام و حدود الهی قیام نماید، امامت ایشان صحیح است، لیکن سایر مذاهب و فرقه های مسلمان عقیده دارند که امام، از طریق نص و یا تعیین اهل حل و عقد یعنی علما، رؤسا و متنفذین جامعه ی اسلامی، به اثبات می رسد.[۴۹]
مسئولیت های امام
با توجه به اهمیت و جایگاه امام در جامعه ی اسلامی، مسئولیت های مهمی بر عهده ی ایشان است، از آن جمله؛
مرجعیت دینی
شیعیان عقیده دارند که، پس از تکمیل و تشریع دین توسط خاتم النبیین، برای تفسیر احکام آن و پاسخ به سؤالات و ابهامات جدید پیش آمده، نیازمند یک راهنما با خصوصیات و ویژگیهای خاص هستیم، من جمله داشتن علم و اشراف کامل به موضوع دین و عصمت از گناه. بدیهی است که مجموعه این صفات، فقط در وجود مبارک امامان معصوم علیهم السلام تجلی می یابد. ایشان از جانب پروردگار، مأموریت دارند تا آموزهها و تعالیم دین را برای مردم، تفسیر و تبیین کنند و شایسته است که مردم سؤالات و ابهامات خود را از محضر ایشان بپرسند.[۵۰]چنانچه خداوند در آیه ۸۳ سوره نساء، فرموده است: «وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلَّا قَلِیلًا»؛ و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع میسازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی، همگی از شیطان پیروی میکردید (و گمراه میشدید).[۵۱]
رهبری جامعه (ولایت امری)
این مفهوم در باور اهل سنت و شیعیان، مشترک است. یعنی، هر دو مذهب، بر لزوم و ضرورت وجود چنین مقامی در جامعه مسلمین اتفاق نظر دارند. لیکن، با اختلاف، اهل سنت، این مقام را اصطلاحاً مقام خلافت و دارنده ی آن را، خلیفه میخوانند. البته، ایشان برای شخص خلیفه، ویژگی بارز و صفت خاصی را قائل نیستند و نحوه ی انتخاب او را، شورا، اهل حل و عقد، وصایت و برخی نیز از طریق غلبه، میدانند. چنانچه شاهدیم که در طول تاریخ، بسیاری از خلفا با استفاده از قدرت شمشیر و غلبه بر سایر مدعیان، بر این مسند نشسته اند، خلفای پیشین را کشته و یا آنها را عزل کردهاند.
در باور شیعیان، ولی امر (امام)، باید عالم، عادل، معصوم از گناه و حجت بر خلق باشد، تا میان مرم، بر طبق احکام الهی دین حکم کند و بر هیچ کس ظلم و اجحاف روا ندارد و مردم، مکلف به اطاعت و پیروی از ایشان هستند. البته این مفهوم با جایگاه ولایت فقیه در جامعه، تشابه ظاهری و تفاوت باطنی دارد. چنلنکه امامیه معتقدند که امام، از جانب خدا انتخاب شده و توسط پیامبر یا امام پیشین به مردم معرفی میشود. او کسی است که خلافت، حق اوست و دیگران که این جایگاه را از او گرفتهاند، غاصب هستند. چنانچه خداوند در آیه ۵۵ سوره مائده فرموده است: « إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند. اهل تشیع، مصداق این آیه شریفه را حضرت علی علیه السلام میدانند، که در حین رکوع در نماز، انگشتری خود را به مستمندی بخشید.
علاوه بر مطالب فوق، این آیه سیاست اقتصادی و اجتماعی ولایت شیعی را نیز روشن می کند و بین حل مشکلات مسلمین و دستگیری از آنان با عبادت خداوند، جمع میکند. در این نگرش، گام برداشتن در راه تبلیغ و نشر علوم و احکام و حدود الهی و همچنین، مبارزه با انحرافات گوناگون، اجرای احکام و قوانین سیاسی، اجتماعی، حقوقی و قضایی، قانون مجازات اسلامی، قوانین اقتصادی اسلامی و نیز، ادامه حاکمیت اسلامی در عصر پیامبر اکرم صلوات الله علیه، که به دلیل برخورداری از مؤلفه ی عصمت، با مصونیت کامل از ارتکاب گناه و خطا و سهل انگاری و تعمد در انجام موارد ذکر شده است، در حیطه ی وظایفی است که شخص امام، در زیرمجموعه ی رهبری اجتماع مسلمین، برعهده دارد.[۵۲]
ولایت باطنی
این مسئولیتِ امام، به مفهوم درونی ولایت اشاره دارد و اموری مانند شفاعت را در بر می گیرد. امامت و ولایت و البته؛ ولایت تشریعی که در دو مفهوم به کار می رود؛
در مفهوم اول به معنای تشریع احکام و وضع قوانین و حدود آمده است و در مفهوم دوم به معنای مقام مرجعیتِ مردم در زمینه حل امور دینی و دنیویِ آنان و همچنین مقام وجوب فرمانبرداری و اطاعت و عهده داریِ امور دینی و دنیوی مردم.[۵۳]
فلسفه و هدف امامت
درباره موضوع فلسفه ی امامت و هدف از آن، دیدگاهها و نظرات متعددی ارائه شده است.[۵۴] معتزله، بر این باورند که هدف از امامت، سامان بخشیدن به امور و مسائل شرعی همچون برپایی حدود الهی، اجرای احکام اسلام و … است.[۵۵] فرقه ی ماتُریدیه و همچنین، اشاعره علاوه بر این ها، امور سیاسی همچون فرماندهی و برنامه ریزی سپاه، مراقبت از مرزها، حراست و تجهیز نیرویهای نظامی، مبارزه و کنترل آشوبگران، حمایت از اقشار ضعیف و مظلومان، مهار و سرکوب ستمگران، رسیدگی به دعاوی و فصل خصومت ها و منازعه ها، تقسیم و مدیریت غنایم و نظایر اینها که بر عهده ی اقشار مردم نیست را از جمله اهداف و فلسفه ی امامت برشمرده اند.[۵۶]
اما شیعیان، بر خلاف سایر مذاهب و فرقه های مسلمان، علاوه بر این اهداف،[۵۷] تبیین و روشنگری در امرِ شریعت و مرجعیت دینی پس از شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه، را نیز از جمله اهداف اساسی و مهم امامت برشمردهاند.[۵۸]
کاشف الغطاء به منظور اثبات امامت و لزوم تبیین احکام دین توسط امام و نیز اثبات مرجعیت دینی آنان، اینگونه استدلال کرده است: «همان طوری که وجود مُؤسِس و آورنده احکام، برای آگاهی از احکام الهی، به حکم عقل لازم است، وجود یک مُبَیِّنِ روشنگر نبز برای توضیح و تفسیر این احکام لازم است و عدم وجود هریک از این دو امر، موجب جهل و نا آگاهی به احکام و حدود خداوند متعال میشود.[۵۹] کمااینکه، در قرآن کریم و مجموعه ی روایات و احادیث نبوی، تعداد بسیاری از آیات و روایات، به صورت مُجمَل و متشابه هستند که برای تفسیر و تبیین، نیازمند علم و بیان کسی هستند که جزئیات امر و متشابهات قرآن و سنت رسول الله را بداند.[۶۰]
حفظ شریعت، مسئله ی مهم دیگری است که وجود امام را در جامعه ی اسلامی، ضروری و اجتناب ناپذیر میکند و یکی از فلسفههای مسئله ی امامت به شمار می رود.[۶۱] از این منظر، وجود امام باعث میشود تا شریعت، از انحراف و تغییر و مصون بماند؛ زیرا نبود پیامبر، گذشت زمان، وجود معاندان و دشمنانِ دین، کج فهمی ها و تفاسیر نادرست متونِ دینی و … میتوانند در گمراه کردن و انحراف اذهان مردم از صراط مستقیم و تعلیمات اصیل شریعت، تأثیرگذار باشند و همچنین از آنجا که احتمال خطا و اشتباه در فهم مردم از متون دینی وجود دارد، برای مصونیت از انحراف، وجود کسی که درک و فهمش از قرآن و روایات نبوی، مصون از خطا و لغزش باشد و بر اساس علم و عصمتش، ملاک و شاخصی برای تشخیص صحت و سقم تفاسیر و نیز تشخیص کج فهمی دیگران قرار گیرد، لازم و ضروری است. این شخص، همان کسی است که دارای مقام امامت و جانشینی پیامبر است که باید معصوم و بری از گناه و خطا باشد.[۶۲]
کلام آخر
به اعتقاد شیعیان، امیر المؤمنین، امام علی علیه السلام، جانشین بلافصل حضرت محمد صلی الله علیه و آله و دارای مقام امامت پس از رحلت ایشان است.[۶۳] فقهای شیعه برای اثبات امامت و جانشینی امیر المؤمنین، به آیاتی از قرآن کریم مانند؛
- آیه تبلیغ؛« یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»؛ ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند.[۶۴]
- آیه ولایت؛« ِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند.[۶۵]
- آیه مودت؛« َٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ»؛ این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید میدهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکیاش میافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.[۶۶]
- آیه اولی الامر؛«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.[۶۷]
- آیه اِکمال دین؛«… الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛ … امروز (به عقیده امامیه و برخی اهل سنّت روز غدیر خم و خلافت علی (ع) است) دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم-پس هر گاه کسی در ایام قحطی و سختی از روی اضطرار نه به قصد گناه از آنچه حرام شده مرتکب شود، خدا بخشنده و مهربان است.[۶۸]
- آیه تطهیر؛« وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»؛ و در خانههای خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.[۶۹]
- آیه صادقین؛«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید![۷۰]
استناد کردهاند.[۷۱] علامه حلی، رحمه الله علیه، در کتاب نهج الحق و کشف الصدق، برای اثبات امامت امام علی علیه السلام و جانشینی ایشان از رسول خدا، به ۸۴ آیه استناد کرده است.[۷۲] شیعیان، بر این باورند که از جانب پیامبر اکرم، نص صریح و روشن (نص جلی)، دال بر امامت و جانشینی علی بن ابی طالب، وجود دارد و با استناد به روایات متواتری که در منابع معتبر روایی شیعه و نیز، منابع روایی معتبر اهل سنت، آمده است، مانند حدیث غدیر، حدیث ثقلین و حدیث منزلت، این امر را به اثبات می رسانند.[۷۳]
در مذهب شیعه، منصب امامت پس از امام علی علیه السلام به فرزندش امام حسن و سپس امام حسین و پس از ایشان، به نُه نفر از اولاد وی، یعنی امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام حسن عسکری و حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف رسیده است.[۷۴]
کاری از تحریریه ستاد اقامه نماز
پی نوشت ها
- محقق لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۴۶۲.
- برای نمونه نگاه کنید به بحرانی، القواعد المرام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۴؛ فاضل مقداد، شرح الباب الحادی عشر، ۱۴۲۷ق، ص۴۰؛ علامه مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۳۶.
- آمدی، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ۱۴۲۳ق، ج۵، ص۱۲۱.
- جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۲.
- دمیجی، الامامه العظمی عند اهل السنه و الجماعه، دار طیبه، ص۲۸.
- مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۹، ص۲۰.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱: ۴۳۸.
- تستری، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۰۰.
- بیات، «امامت از دیدگاه شیعه دوازده امامی با تکیه بر براهین عقلی و آیات و روایات»، سراج منیر، ۷–۳۴.
- انصاری، «امامت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- مطهری، امامت و رهبری، ۱: ۲۸–۲۹.
- شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲۴؛ میلانی، «مقدمه»، در کتاب دلائل الصدق، تألیف محمد حسن مظفر، ۱۴۲۲ق، ص۲۶.
- سبحانی، خدا و امامت، ۱۳۶۲ش، ص۹؛ طاهر زاده، مبانی نظری نبوت و امامت، ۱۳۹۲ش، ص۷۵.
- میلانی، الإمامه فی أهم الکتب الکلامیه وعقیده الشیعه الإمامیه، ۱۴۱۳ق، ص۲۲.
- برای نمونه نگاه کنید به تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۴.
- سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسه النشر الاسلامی، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶.
- کاشف الغطاء، محمد حسین، اصل الشیعه و اصولها، مؤسسه الامام علی علیه السلام، ص۲۲۱.
- همان، ص ۲۱۲
- همان
- علامه حلی، منهاج الکرامه فی معرفه الإمامه، ۱۳۷۹ش، ص۲۷.
- کلینی، الکافی، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۲.
- دمیجی، الامامه العظمی عند اهل السنه و الجماعه، دار طیبه، ص۴۵-۴۶؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر شیعه شناسی، ۱۳۸۵ش، ص۲۱۷.
- برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۰؛ علامه مجلسی، کشف الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۳۶.
- دمیجی، الامامه العظمی عند اهل السنه و الجماعه، دار طیبه، ص۴۵-۴۶؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۰.
- علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۰؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۵.
- علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۰.
- طوسی، قواعدالعقائد، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۳۵؛ طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۶؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۴۵.
- علامه حلی، کشف المراد، ص۴۹۰؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۵؛ علامه مجلسی، کشف الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۳۶.
- مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۴، ص۳۱۱
- برای نمونه نگاه کنید به طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۶؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۵؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۵۳.
- ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۳۹۲ش/۱۴۳۵ق، ص۱۰۶؛ فخرالدین رازی، المحصل، ۱۴۱۱ق، ص۴۸۱-۴۸۲.
- ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۳۹۲ش/۱۴۳۵ق، ص۱۱۴-۱۱۶.
- طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۶.
- طوسی، تلخیص المحصل، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۶؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۵.
- شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات دانشگاه تهران، ص۳۹؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۲.
- سوره احزاب، آیه ۳۳، ترجمه و تفسیر؛ مهدی الهی قمشه ای
- Hamid Algar, “ČAHĀRDAH MAʿṢŪM”, Encyclopædia Iranica.
- طوسی، تلخیص الشافی، ۱: ۷۲.
- بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۸۰.
- شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات دانشگاه تهران، ص۳۹-۴۰؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۳۶
- علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۸۰.
- برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۳۶؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۳۴.
- یزدی مطلق (فاضل)، امامت پژوهی: بررسی دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره، ۱۶۳–۱۶۵.
- علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۸۱؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۳۴.
- علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۶؛ شعرانی، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۳.
- علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۶؛ شعرانی، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۳.
- علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۶۸-۶۹؛ حائری، الإمامه وقیاده المجتمع، ۱۴۱۶ق، ص۶۴-۶۵.
- علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵؛ شعرانی، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۳.
- علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۴۹۵-۴۹۶؛ شعرانی، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۳-۵۱۴.
- انصاری، «امامت نزد امامیه»، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی.
- ترجمه ناصر مکارم شیرازی
- امینی، امامت و امامان علیهم السلام، ۲۶.
- همان
- برای نمونه نگاه کنید به قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲م، ج۱، ص۳۹؛ تفتازانی، شرح العقائد النسفیه، ۱۴۰۷ق، ص۹۷؛ علامه حلی، الفین، ۱۴۰۵ق، ص۲۶-۲۹.
- برای نمونه نگاه کنید به قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲م، ج۱، ص۳۹؛ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۱۴۲۲ق، ص۵۰۹.
- برای نمونه نگاه کنید به تفتازانی، شرح العقائد النسفیه، ۱۴۰۷ق، ص۹۷؛ باقلانی، تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ۱۴۰۷ق، ص۴۷۷-۴۷۸.
- برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، الفین، ۱۴۰۵ق، ص۲۶-۲۹.
- بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۱۷۸؛ مطهری، امامت و رهبری، ۱۳۹۰ش، ص۲۹-۳۲.
- کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۴.
- همان
- علامه حلی، کشف المراد؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۱۷.
- همان
- برای نمونه نگاه کنید به شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات دانشگاه تهران، ص۳۹-۴۰؛ سید مرتضی، الشافی فی الامامه، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۳۱۱.
- سوره مائده، آیه ۶۷
- سوره مائده، آیه ۵۵
- سوره شوری، آیه ۲۳
- سوره نساء، آیه ۵۹
- سوره مائده، آیه ۳
- سوره احزاب، آیه ۳۳
- سوره توبه، آیه ۱۱۹
- برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۱۷۲-۱۷۵؛ فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۳۴۱.
- علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۱۷۲-۲۱۱.
- امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۵۲-۱۸۴ و ج۳، ص۲۰۰-۲۰۱ و ج۷، ص۱۲۵ و ج۱۰، ص۲۵۹
- شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۹۳؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۳۷ق، ص۳۹۷؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۹۸-۱۹۹.