بررسی اصل نبوت در دین اسلام – اهداف و ضرورت نبوت
سومین اصل از اصول دین اسلام، نبوت است. اصلی که بر شخص نبی استوار است و ایمان به او، در ادامه ی ایمان به یگانگی خداوند و اصل معاد آمده و دینداری مسلمین را تکمیل می کند. پروردگار یکتا در یک جهان بینی شکوهمند و گسترده، برای به کمال رسانیدن انسان، پیرو معرفت به توحید و معاد، پیام آورانی را برای شکوفا کردن بنیه عقلی، علمی و عملی آنها ارسال کرده تا او را به مرتبه ی کمال انسانیت و بندگی رسانده و سزاوار سعادت ابدی گرداند. این پیام آوران، انبیاء و پیامبران الهی هستند که ایمان به ایشان تحت لوای اصل نبوت معنی شده است. بر اساس آیات قرآن کریم، نبوت یا همان پیامبری، گزینشی الهی است که طی آن، خداوند متعال، معارف و حقایق الهی را بر بنده ی برگزیدهاش به وسیله ی وحی نازل میکند تا از این طریق، اعمال، اخلاق و رفتار بندگانش را در مسیر رسیدن به کمال و سعادت، رهبری و هدایت نماید.[۱]
معنی واژه نبوت و نبی
برای اصطلاح نبی و نبوت، معانی متعددی عنوان شده است، از آن جمله راغب [۲] میگوید: نبوّت، سفارت بین خدا و بین خردمندان از بندگان او برای برطرف کردن علّت (نیاز) آنان در امر معاش و معاد است و نبی را از آن جهت که خبردهنده است به آنچه عقلهای پاک به سوی او آرام میگیرند، نبیّ، میگویند و صحیح است که فعیل به معنی فاعل باشد؛ یعنی خبردهنده، [۳] چنانکه خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: «نَبِّئْ عِبادِی اَنِّی اَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»؛ بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم![۴]
علامه حلی رحمه الله علیه [۵]، نیز پیامبر را کسی معرفی می کند که بدون واسطه از جانب خدای تعالی خبر می رساند. بر این اساس می توان گفت: نبوت به معنی خبر دادن بدون واسطه از سوی خداوند است.[۶]
در زبان عربی برای واژه ی نبوت، معانی مختلفی ذکر شده است: خبر دهنده[۷]، راه روشن[۸]، مکان مرتفع[۹]، خروج از مکان[۱۰] و صدای مخفی.[۱۱]
ملا صدرا [۱۲] براین عقیده است که نبوت، مفهومی است دارای باطن و ظاهر. باطنِ آن ولایت و ظاهرش شریعت است و هر یک از پیامبران به سبب همین امرِ ولایت، وحی را به طور مستقیم از جانب خداوند حکیم و یا به صورت غیر مستقیم به واسطه فرشتهای که او را مشاهده می کند و شایسته ی مقام او در ولایت و نبوت است، دریافت میکند و هر آنچه را که از این طریق از جانب خداوند دریافت می کند به بندگان منتقل می کند و آنان را دعوت کرده و تهذیب می کند و به آنان تعلیم می دهد و این امر جز از طریق شریعت امکان پذیر نیست. [۱۳] او همچنین عقیده دارد که نبوت موضوعی موهبتی و از مواهب ربانی و غیر اکتسابی است و با سعی و تلاش و … حاصل نمی شود.
ویژگی ها و خصوصیات انبیاء
طبق تعاریفی که برای نبی ارائه شده، انبیاء الهی دارای ویژگیها و اختصاصاتی هستند که ایشان را از سایر انسان ها متمایز می نماید؛ ویژگی هایی که به باور علمای مسلمان، موهبتی و غیر اکتسابی است. از جمله ی این ویژگی ها؛ عصمت از گناه و معصیت، اعجاز برای اثبات نبوت خود به خلایق، دریافت وحی از جانب خداوند به صورت مستقیم یا با واسطه و همچنین داشتن علم غیب و آگاهی از علوم پنهانی است.
عصمت از گناه و معصیت
اولین ویژگی انبیاء الهی، عصمت است. خصیصه ای که به باور متکلمان شیعه، لطف و موهبتی از جانب خداوند متعال، و به عقیده ی فلاسفه، قدرتی ذاتی و درونی در وجود انبیاء الهی است که بر اساس آن، با وجود تواناییِ ارتکاب گناه، ازانجام دادنِ آن و یا ترک واجب امتناع میکنند.[۱۴]
اکثریت بزرگان علم کلام، عقیده دارند که انبیای الهی در تمام مراحل زندگی و امور مربوط به آن، از معصیت و خطا و اشتباه معصوم هستند[۱۵]، زیرا چنانچه پیامبران و انبیاء از گناه و خطا مصون نباشند، اعتماد مردم به ایشان از بین میرود و در این صورت، هدف از بعثت پیامبران نقض میشود.[۱۶] بر اساس این عقیده، مواردی را که در آیات قرآن کریم، درباره ی استغفار کردن برخی از انبیاء و عفو و بخشایش پروردگار سخن به میان آمده،[۱۷] مانند ترک قوم و رها کردن رسالت بدون اذن خداوند توسط حضرت یونس علیه السلام [۱۸] و نزدیک شدن و خوردن میوه ممنوعه توسط حضرت آدم علیه السلام[۱۹] را نه به انجام گناه بلکه به ترک اولی[۲۰] تفسیر کردهاند.
عصمت در اصطلاح به معنی محفوظ بودن شخص معصوم از هرگونه گناه و خطا است. متکلمان مذهب شیعه و معتزله[۲۱]،عصمت را لطف و موهبت الهی و حکیمان مسلمان، آن را ملکه نفسانی تعریف کردهاند که علت پرهیز معصوم از اشتباه و خطا و گناه میشود.
همانطور که گفته شد، درباره علت و سرچشمه ی این عصمت از گناه و خطا از ناحیه ی معصوم، نظریات متفاوتی ارائه شده است که برخی از آنها عبارتاند از: موهبت الهی، علم لدنی، اراده و انتخاب و برآیندی از عوامل طبیعی الهی و انسانی. بزرگان علم کلام و حکیمان اسلامی، عصمت را با اراده و اختیار سازگار میدانند و بر این باورند که شخصِ معصوم بر انجام گناه، توانایی دارد، ولی گناه نمی کند، به همین دلیل هم بر سایر انسان ها برتری دارد.
در مورد معصوم بودن انبیاء الهی، همه ی علما و اندیشمندان مسلمان اتفاق نظر دارند، لیکن درباره ی پهنه و گستره ی عصمت اختلاف عقیده وجود دارد. عصمت انبیا از کفر و شرک و نفاق، عصمت در زمینه ی دریافت و ابلاغ وحی و نیز عصمت از ارتکاب گناهان عمدی پس از رسیدن به نبوت، مورد تأیید همه ی علماست.
معجزه
یکی دیگر از ویژگی های خاصه ی انبیاء الهی و شاید مشهود ترین راهِ شناخت انبیاء حقیقی از مدعیان دروغین نبوت، معجزه است. معجزه، عملی مافوق طبیعی و خارق العاده است که از جانب خداوند متعال و توسط پیامبر صورت می پذیرد، و برای اثبات نبوت انجام می شود و غالباً با تحدی[۲۲] همراه است و انسانهای عادی از درک و انجام آن ناتوانند.[۲۳]
خداود در آیات متعددی از قرآن کریم به معجزات انبیاء راستین اشاره کرده که هر کدام از آنها متناسب با شرایط عصر خود و زمان ظهور آن پیامبر بوده که برخی از آنها حسی و برخی نیز،عقلی میباشند. معروف ترین معجزات انبیا و پیامبران الهی که در قرآن کریم به آنها اشاره شده عبارتند از؛ صحبت کردن حضرت عیسی علیه السلام در گهواره و زنده کردن مردگان و شفای نابینایان توسط ایشان، تبدیل عصای حضرت موسی علیه السلام به اژدها و شکافتن رود نیل، گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم علیه السلام و زنده ماندن ایشان در آتش، ناقه ی حضرت صالح، ید بیضاء و قرآن کریم.
بزرگان علم کلام و علمای شیعه، بر این باورند که معجزه، کار مستقیم خداوند است و از جانب خود پروردگار انجام می شود. لیکن بیشتر فلاسفه عقیده دارند که انبیاء الهی با اتکا به توانایی فوق العاده ی نفس خود، دست به اعجاز می زنند.[۲۴]
مُعْجزه؛ عملی خرق عادت و انجام کاری خارقالعاده است که پیامبران برای اثبات نبوّت خود انجام می دهند و غالبا، با تحدی و عدم معارضه[۲۵] همراه است. معجزه را تأیید و تصدیق عملیِ نبی از سوی پروردگار دانستهاند که مردم با مشاهده ی آن، به صحت ادعای نبوت و ارتباط غیبی پیامبر با خدای تعالی پی میبرند.
دریافت وحی
سومین ویژگی انبیاء الهی، دریافت وحی است. وحی، به معنی القاء و انتقالِ پیام و کلام خداوند متعال به انبیا و پیامبران است و بر اساس آیات قرآن کریم، یکی از امتیازات مشترک همه ی انبیاء از جمله حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و حضرت محمد صلی الله علیه و آله است.[۲۶] خداوند متعال، غالباً به واسطه ی حضرت جبرئیل علیه السلام – فرشته وحی- و گاه بدون واسطه و مستقیم، علوم و معارف الهی و دینی را به منظور هدایت، ارشاد و راهنمایی مردم برای رسیدن به کمال به رسولانِ خویش انتقال میدهد.[۲۷]
وحی الهی و فضل بیکران خداوند، باعث میشود که دروازه های معرفت از عالم معنا به روی انسان گشوده شوند و علومِ ناب و حقایق پنهان توسط پیامبران الهی به انسان روی آورند و عقل و اندیشه ی او را بارور نمایند. کمااینکه اگر عقل انسان، به تنهایی برای فهمیدن همه ی علوم و احکام کافی بود، خداوند در بیان دلیل رسالت پیامبران اینگونه نمیفرمود: «رسلا مبشرین ومنذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل وکان الله عزیزا حکیما»؛[۲۸] پیامبرانی که بشارت گر و بیم دهنده بودند تا برای مردم، پس از فرستادن پیامبران، در مقابل خدا حجتی نباشد و خداوند توانا و حکیم است.
چنانچه عقل و دانش انسان، به تنهایی برای رشد و تعالی و هدایت بشر کافی بود و به راهنمایی پیامبران و نبوت ایشان و موهبت وحی نیازی نبود، خداوند حکیم در روز قیامت، گناهکاران و کافران را به دوزخ میبرد و خطاب به آنان میفرمود: همانا من با عطای قوه ی عقل، حجت را بر شما تمام کردم؛ در حالی که چنین نیست و خداوند در قرآن کریم فرموده است: ما برای اتمام حجت پیامبران را فرستادیم تا کسی نتواند در قیامت بر خداوند احتجاج نماید.
دستورات و فرامین خداوند که به منظور هدایت بشر، به انبیاء و پیامبران الهی نازل شده را وحی تشریعی گویند. وحی تشریعی، در مقابل وحی تکوینی[۲۹] آمده و به معنای صدور قوانین و حدود الهی است که به منظور هدایت بشر و سیرِ او در مسیر سعادت و کمال انسانیت بر انبیاء الهی نازل شده است و در حقیقت، برنامهای منظم و دقیق برای رسانیدن انسانها به کمال قرب الهی است.
علم غیب و آگاهی از علوم پنهانی
علم غیب و آگاهی از علوم پنهانی، یکی دیگر از ویژگیهای انبیای الهی است که برای ادای رسالت خویش و به کمال مطلوب رساندن انسان ها، از آن بهره می برند و آن ابزاری است که پروردگار، رسولانش را از گذشته، حال و آینده آگاه میکند.[۳۰] برخی از مفسران قرآن، با استناد به آیه ۱۷۹ سوره آلعمران؛ « مَا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَىٰ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىٰ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ۗ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشَاءُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ»؛ چنین نبوده که خداوند، مؤمنان را به همان گونه که شما هستید واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نیز چنین نبوده که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید؛ این بر خلاف سنت الهی است؛) ولی خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمی گزیند؛ (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است، در اختیار او میگذارد.) پس (اکنون که این جهان، بوته آزمایش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ایمان بیاورید! و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگی برای شما خواهد بود.[۳۱] عنوان کرده اند که همه ی پیامبران از علم غیب و علوم پنهانی آگاه بودهاند.[۳۲] با استناد به نص صریح قرآن کریم[۳۳] پروردگار یکتا از میان انبیاء و رسولانِ خود، هر کدام را که صلاح بداند و به هر اندازه ای که بخواهد، از غیب آگاه می نماید.[۳۴] خداوند متعال، در قرآن کریم به آگاهی حضرت عیسی علیه السلام به برخی از علوم غیبی و امور پنهانی اشاره کرده است.[۳۵]
البته، متکلمین و علمای اسلام، بر این باورند که در میان انبیای آسمانی، پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه به سبب وسعت و گستره ی مکانی و زمانی رسالتشان، بیشتراز سایر پیامبران به علم غیب آگاهی داشته است.[۳۶]
اهداف و ضرورت نبوت
اهداف نبوت و ضرورت وجود آن و ایمان به بعثت پیامبران، هم در قرآن کریم، هم در روایات و احادیث معصومین و هم در متون کلامی مورد تصریح و تأکید قرار گرفته و براهینی برای آن ذکر شده است؛ همانطور که قبلاً هم اشاره شد، یکی از ضروریات نبوت، اتمام حجت بر انسان ها بوده است. در آیات دیگری از قرآن کریم، اهداف و ضرورت وجود نبوت با استناد بر نیازهای ذاتی بشر تشریح شده است، از جمله؛ نیازمندی انسان به اجتماع، نیاز انسان به عدالت، نیاز به تعلیم علوم الهی، ضرورت شناخت خداوند، تکامل عقل، نجات انسان از تاریکی ها و ظلمت جهل، دعوت به حیات حقیقی، دعوت به اخلاق حسنه، داوری و رفع اختلاف میان مردم و … [۳۷] ذیلاً به بررسی اجمالی این ضرورت ها خواهیم پرداخت؛
اتمام حجّت بر انسان ها
اتمام حجّت به مفهوم آوردن دلیلِ محکم و قطع هر گونه عذر و بهانه و از اصطلاحات و مفاهیم رایج در متون دینی، علی الخصوص در علم کلام و اصول فقه است. عبارت اتمام حجت، به طور مستقیم در آیات قرآن نیامده، لیکن علما و مفسران، از محتوا و تفاسیر آیاتی مانند «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»؛ نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمیشوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حَکَم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملاً (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند.[۳۸] و «مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا»؛ هر کس هدایت شود، برای خود هدایت یافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد؛ و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)[۳۹] این تعبیر را استخراج کرده اند.
طبق این آیات، اتمام حجت به معنی آوردن دلایل، برهان ها و شواهدی است که راه را بر هرگونه عذری ببندد،[۴۰] و کسی که برای او اتمام حجت شده است، پیامدهای تصمیم خود را بپذیرد.[۴۱]
بارزترین مصداق اتمام حجت توسط خداوند متعال، بعثت انبیا و جانشینی امامان معصوم است که با وجود ایشان و ابلاغ دستورات خداوند توسط آنها، مردم دیگرعذر و حجتی علیه خداوند متعال برای نقص ها و کوتاهیهایشان ندارند؛ کما اینکه اگر دعوت پیامبران و ابلاغ پیام های خداوند توسط ایشان به مردم نرسد، خداوند، دلیل و حجتی برای به کیفر رسانیدن و عذاب بندگان بدکار ندارد.
نیازمندی انسان به اجتماع
انسان، به عنوان اشرف مخلوقات، موجودی است که دارای مجموعه ای از علوم، احساسات و ادراکات می باشد و در صدد است که برای رسیدن به منافع مادی و معنوی خویش از خدمات و توانایی های سایر مخلوقات بهره مند شود. در همین راستا از حواسّ خود بهره جسته، ابزار آلات و ادواتی را آماده می کند تا در همین جهان مادّی، بوسیله ی آنها به سایر مخلوقات تسلط یافته و به اهداف خود برسد. نتیجه ی این کنش ها و واکنش ها این بوده که انسان؛ این موضوع مهم را پذیرفت که به هر میزانی که از سایر موجودات و توانایی های آنها استفاده می کند، لازم است که به دیگران هم اجازه بدهد که از او و ظرفیت ها و توانایی هایش به همان اندازه بهره مند شوند چرا که این، اصول و قانون یک زندگی اجتماعی است.
اصولاً لازمه ی زندگی اجتماعی، این است که در آن، با رعایت تفاوت های فردی، هر ذی حقی به حقوق خود برسد، روابط و ضوابط متعادل باشد، مناسبات اجتماعی تحت لوای قانون باشد و … و این همان مفهوم عدالت اجتماعی است.[۴۲] در این که انسانها از لحاظ ویژگی ها و خصوصیاتِ ظاهری و باطنی با یگدیگر تفاوت دارند، شکی نیست چنانچه خداوند در قرآن کریم به این موضوع اشاره کرده و فرموده است: « وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً ۖ وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ ۚ وَلِذَٰلِکَ خَلَقَهُمْ ۗ وَتَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ»؛ و اگر پروردگارت میخواست، همه مردم را یک امت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار میداد ولی آنها همواره مختلفند مگر کسی را که پروردگارت رحم کند! و برای همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید! و فرمان پروردگارت قطعی شده که: جهنم را از همه (سرکشان و طاغیان) جن و انس پر خواهم کرد! »[۴۳]
نیاز انسان به عدالت
برپایی عدالت و گسترش قسط، یکی از ضروریات مهم نبوت است، چنانچه خداوند در قرآن کریم می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط… »؛ همانا ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام نمایند.[۴۴]
مراد از بینات و دلایل روشن، علاوه بر معجزات و کرامات عملی، ادراکات عقلی و خردورزیهای صحیح علمی است. همچنین منظور از کتاب، علاوه بر آیات قرآن، برخی از احکام و عقاید و اخلاق و نیز معارف و سایر علوم است. میزان و معیار صحیح برای سنجش اعمال، علاوه بر کتاب، سیره ی معصوم علیه السلام است و چه میزانی، دقیق تر و عادلانه تر از سیره و راه و روش زندگی و اخلاق و رفتار انبیاء معصوم علیهم السلام و پرجمدار ایشان یعنی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله و سلم).
نیاز به تعلیم علوم الهی
با وجود همه ی پیشرفت های بشر در زمینه های مختلف علمی، صنعتی، پزشکی و … هنوز هم قدرت عقل و اندیشه انسان، از دسترسی به معارف خاص الهی و علوم و اخبار غیبی که در لابلای آیات قرآن و سیره و کلام انبیاء و امامان معصوم علیهمالسّلام آمده است، عاجز و ناتوان است و تنها مسیر آگاهی از آنها، از طریق نبوت و آموزه های وحی است. اگر انبیاء و پیامبران الهی نباشند، یقیناً عقل و خرد انسان، به تنهایی از درک معارف عمیق توحیدی و رموز معاد بیبهره خواهد بود، زیرا، عقل و خرد انسان هر چه قدر هم که پیشرفت کند، باز هم نمی تواند بدون کلیدِ خزانه ی معرفت به گنجینه های علوم الهی و لدنی دست یابد و نبوت، همان کلید است که دسترسی بشر را به گنجینه ی سعادت و رستگاری میسر می سازد. زیرا، فقط قدرت و فضل و وحی الهی است که باعث گشوده شدن دروازه های عالم معنا به روی انسان می شود و از این طریق، معارف ناب و حقایق لایتناهی در اختیار انسان قرار می گیرد. [۴۵]
خداشناسی
همانطور که پیش تر اشاره شد، هم در قرآن کریم و هم در متون دینی و روایات معصومین علیهم السلام، خداشناسی، سرآمد همه علوم و معارف شناخته شده است. با این توضیح که با شناخت خداوند و معرفت به صفات بی بدیل او و معرفه الله، به شناخت سایر علوم و دانش ها دست خواهیم یافت. چنانچه روایت شده است که پیامبر اکرم صلوات الله علیه در یکی از خطبههای خود در این باره فرمودند: «خداوند متعال انبیاء را مبعوث کرد تا بندگان، هر آنچه را که از خداشناسی نمیدانند، فراگیرند و پس از انکار و عناد، به پروردگار جهانیان ایمان بیاورند.»[۴۶]
اساساً، محور اصلی دعوت انبیای الهی، حفظ توحید فطری و رسانیدن انسان به خداشناسی و طرد هر گونه کفر و شرک است. روایت شده که روزی اعرابی بیابان گردی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و گفت: ای رسول خدا! شگفتی های دانش را به من تعلیم ده. حضرت در پاسخ فرمودند: درباره ی سرآمد دانش ها چه می دانی که از شگفتی های آن می پرسی؟ اعرابی گفت: ای رسول خدا! سرآمد دانش ها چیست؟ ایشان فرمودند: شناخت خداوند، آن گونه که سزاوار اوست.»[۴۷] در این روایت، رسول خدا، با هدایتِ اندیشه و توجه اعرابی از موضوع شگفتی های دانش به مسأله شناخت خدا، گویی این پیام را می خواهد برساند که شناخت خدا، مهم ترین دانشی است که سزاوار صرف زمان و توان و هزینه برای فراگیری است.
تکامل عقل
خداوند در قرآن کریم بارها، ارزش عقل و اندیشه را بازگو کرده و انسان را به تعقل و تدبر در امور فرا میخواند لیکن آن را به تنهایی برای هدایت بشر و رستگاری او، کافی ندانسته و امرِ نبوت و وجود وحی را لازم و ضروری شمرده است، چنانچه پیامبر خدا صلوات الله علیه می فرمایند: «ولا بعث الله نبیا ورسولا حتی یستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امته»؛ پروردگار، هیچ نبی و پیامبری را جز برای تکمیل خرد مبعوث نفرموده و یقیناً خرد او بالاتر از عقول امت وی است.»[۴۸]
مهمترین هدف از تعلیم مردم توسط انبیا و پیامبران الهی، تکامل عقلانی و خرد ورزی آن هاست، چنانکه خداوند می فرماید: «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»؛ به یقین، خداوند بر مؤمنین، منّت نهاد که پیامبری از میان خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و آنها را پاک گرداند و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد؛ قطعا پیش از آن، در گمراهی آشکار بودند.[۴۹]
بنابر آنچه که گفته شد، نتیجه می گیریم که انسان در بخش تعقل و اندیشه، محتاج به وحی الهی و تعالیم انبیا است؛ زیرا تمام آنچه را که باید برای رسیدن به کمال بداند، ولی توان فهم آن را ندارد، به کمک وحی میفهمد و هر آنچه را باید به صورت صحیح و کامل فراگیرد، لیکن نمی تواند، به یاری نعمت وحی تکمیل و تتمیم میکند.[۵۰]
نجات از تاریکی و ظلمت جهل
نجاتِ مردم از ظلمت و تاریکی جهل، یکی دیگر از ضروریات نبوت است. خداوند در قرآن کریم میفرماید:« الر ۚ کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیهای شرک و ظلم و جهل، به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.[۵۱] طبق این آیه شریفه، هدف از بعثت پیامبران و نزول قرآن، نجات انسان ها از تاریکى ها و ظلمت جهل و نادانی و حرکت به سوى روشنایی و نورِ توحید، تقوا، عدل و داد و نیز اُخُوت و برادرى است. با دقت در نصّ آیه، از این که واژه ی «ظلمات» به صورت جمع ولی واژه ی «نور» به صورت مفرد به کار رفته، در می یابیم که راههای انحرافى و گمراه کننده، بیش از یک راه و مسیر روشنِ نور، منحصر به یک راه و آنهم توحید و یکتا پرستی در پرتو نبوت و آموزه های قرآن است.
در حقیقت تمام اهداف تربیتی، اخلاقی، انسانی، مادی و معنوی از نزول قرآن و بعثت پیامبران، خروج نوع بشر از ظلمت جهل و هدایت او به مسیر سعادت و رستگاری است. تمام نیک سزشتیها در پرتو نور توحید، به یک حالت وحدت و یگانگی می رسند و انسان را به سبیل الله رهنمون می شوند، اما ظلمت و نادانی، همیشه و همه جا باعث تفرقه و پراکندگی صفوف و دور افتادگی است. و از آنجایی که منشأ همه ی پاکی ها و نیکیها، ذات پاک خداوند متعال است و اساسی ترین شرط درکِ مسئله ی توحید، توجه به همین اصل است، در پایانِ آیه خاطر نشان می شود که: همه ی اینها به اذن پروردگار میباشد.[۵۲]
دعوت به حیات واقعی
تعالیم انبیای الهی و نیز آموزه های وحیانی، هدایت کننده ی انسان به سوی زندگی پاک و سازنده هستند و به عبارت بهتر، حیات طیبه ی نوع بشر را تأمین می سازند. همانطور که خداوند در قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»[۵۳]؛ ای اهل ایمان! هنگامی که خدا و پیامبرش شما را به حقایقی که به شما [حیات معنوی و] زندگی [واقعی] می بخشد، دعوت می کنند اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع می شود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد] و مسلماً همه شما به سوی او گردآوری خواهید شد.[۵۴]
با توجه به اینکه انسان موجودی است که بنا به فطرت خویش، همواره به منافع خویش می اندیشد و برای زندگی بهتر تلاش میکند، گاهی اوقات پیش می آید که انسان در تعارض بین منافع واقعی و کاذب، اشتباه کرده و از طریق حقیقت، منحرف شود، اما این لغزش و انحراف، ریشه در فطرت انسانی او و هدایت الهی اش ندارد، بلکه به این دلیل است که او خود، عقل و اندیشه را نادیده گرفته و به علت پیروی از هوای نفس و وسوسه های شیطان، راه رسیدن به رشد و تعالی خود را گم کرده است و به جای حیات واقعی و طیبه به حیاط منافع مادی رسیده است، در نتیجه، آن سعادت و رستگاری که همواره انسان، در آرزوی آن بوده است، از او روی برمی گرداند.
دعوت به اخلاق حسنه
دعوت به نیک رفتاری و داشتن اخلاق ستوده و رعایت آداب اجتماعی، یکی دیگر از ضروریات نبوت انبیاء به شمار میآید. آداب و اخلاقی همچون؛
-
-
نیک رفتاری و احسان به پدر و مادر[۵۵]؛
-
«وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا»؛ و (ای پیامبر)! پروردگارت فرمان قاطع داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید؛ هرگاه یکی از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیری رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوی و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مکن، و به آنان سخنی نرم و شایسته [و بزرگوارانه] بگو.[۵۶]
-
-
ادای حق وزن و پیمانه؛
-
«وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا»؛ و هر چه را به پیمانه (یا وزن) میسنجید تمام بپیمایید (و کم و گران نفروشید) و (همه چیز را) با ترازوی درست و عادلانه بسنجید، که این کاری بهتر و عاقبتش نیکوتر است.[۵۷]
-
-
عدالت در
شهادت و داوری؛
-
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ ۚ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا ۖ فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَنْ تَعْدِلُوا ۚ وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! کاملاً قیام به عدالت کنید! برای خدا شهادت دهید، اگر چه (این گواهی) به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد! (چرا که) اگر آنها غنیّ یا فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند. بنابراین، از هوی و هوس پیروی نکنید؛ که از حق، منحرف خواهید شد! و اگر حق را تحریف کنید، و یا از اظهار آن، اعراض نمایید، خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است.[۵۸]
-
-
نزدیک نشدن به مال یتیمان و وفا به عهد و پیمان؛
-
«وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ یَبْلُغَ أَشُدَّهُ ۚ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ ۖ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا»؛ و هرگز به مال یتیم نزدیک نشوید مگر آنکه راه خیر و طریق بهتری (به نفع یتیم) منظور دارید، تا آنکه به حد بلوغ و رشد خود برسد، و همه به عهد خود باید وفا کنید که البته (در قیامت) از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.[۵۹]
-
-
دوری از شرک؛
-
«اِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا»؛ خداوند، شرک به او را نمیآمرزد؛ (ولی) کمتر از آن را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) میآمرزد و هر کس برای خدا همتایی قرار دهد، در گمراهی دوری افتاده است.[۶۰]
-
-
کشتن فرزندان از روی فقر و تنگ دستی؛
-
«وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلَاقٍ ۖ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ ۚ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا»؛ و فرزندانتان را از ترس فقر، نکشید! ما آنها و شما را روزی میدهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگی است!
این توصیه های اخلاقی و آداب اجتماعی و نظایر اینها، همچون دوری از کبر و خودپسندی، خودداری از قتل و ایجاد فتنه، خودداری از غشّ و کم فروشی و …مستقیماً به وسیله ی وحی به انبیای الهی، علی الخصوص پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله نازل شده تا چراغ راه زندگانی انسان ها قرار گیرد. مسلماً رعایت این توصیه ها و راهکارها، انسان را به اخلاق الهی و سیره ی مطلوب مقربان درگاه خداوند خواهد رسانید.
داوری و رفع اختلاف میان مردم
یکی دیگر از ضروریات نبوت، داوری و حکمیت عادلانه میان مردم است، چنانچه خداوند فرموده است: «کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه… »؛ مردم، امتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب خویش را به حق فرو فرستاد تا میان مردم درآنچه که با یکدیگر اختلاف دارند، داوری نمایند.»[۶۱]
این آیه، متضمن دو نکته مهم و اساسی است: اول؛ بشارت و انذار و دوم؛ داوری به حق
بشارت و انذار که هر دو از اهداف و نیز جزو ابزار نبوت هستند، (مانند تشویق و تنبیه) دو رکن اساسی برای تربیت روح انسان و نیز تأمین کننده ی سعادت بشری می باشند.
داوری به حق در میان مردم که یقیناً طبق آموزه ها و تعالیم کتب آسمانی و موهبت وحی است، زیرا قضاوت و داوری امری بسیار مهم و جزو حریم حق الناس است و لازم است که بر اساس قانون جامع و کامل انجام شود و این فقط خصوصیت قوانین الهی است که دارای قانون جامع و کامل هستند.
رسیدن به اهداف ذکر شده همانند داوری میان مردم، نیازمند یک مجری معصوم، عادل و دادگر است که هیچگاه تحت تأثیر وسوسه های شیطانی و تمایلات نفسانی و منافع شخصی نباشد.[۶۲] از آنجایی که اجرای دقیق این هدف گذاری ها، تنها با اتکا به ظرفیت عظیم گنجینه ی نبوت و انبیای معصوم الهی، ممکن دانسته شده است، از آنها به عنوان اهداف و دلایل تبیین ضرورت نبوت یاد شده است.
ضرورت نبوت در روایات معصومین علیهم السلام
در احادیث و روایات، ضرورت نبوت به شیوههای متعددی ذکر شده است؛ چنانچه امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسشی درباره ی انبیای الهی، به عدم امکان رابطه مستقیم انسان ها با خدا تأکید کرده و ضرورت وجود نبوت را برای مردم تبیین کرده و پیامبران را سفیران حق دانسته که لازم است در میان بندگان باشند تا احکام و اوامر و نواهی الهی را به آنها برسانند.[۶۳][۶۴]
امام علی علیه السلام، در روایتی تأیید و تقویت قوّه ی عقل و احیای فطرت الهی و جلوگیری از غفلت بشر و همچنین یادآوری نعمتهای بی شمار خداوند را دلیل بعثت انبیا برشمرده است.[۶۵][۶۶]
امام رضا علیه السلام فرمودند: «وقتی خداوند در خلقت نوع بشر و قوای ایشان، آنچه را که به وسیله ی آن، مصلحتهای ایشان به کمال رسد، قرار نداده است و از طرف دیگر خداوندِ متعال نیز برتر از آن است که این نقص و ضعف از ادارک مشهود در بشر را مشاهده نماید و برای رفع آن تدبیری نیندیشیده باشد، لذا به ناچار میان خداوند و ایشان، پیامبری معصوم لازم است که امر و نهی و برنامه ی تربیتی خویش را از جانب خداوند به ایشان برساند تا آنها به آنچه سبب حصول منافع و دفع ضررها میشود، آگاهی یابند.[۶۷]
هشام بن حکم چنین روایت کرده که: زندیقی نزد امام صادق علیه السّلام آمده بود، از ایشان پرسید: از چه طریقی انبیاء و رسولان را اثبات میکنی؟ امام صادق علیهالسّلام فرمود: ما بعد از آنکه اثبات کردیم که آفریدگاری صانع داریم، که برتر از ما، و برتر از تمامی مخلوقات عالم است، و صانعی است حکیم، بنابراین، برای چنین صانعی سزاوار نیست که به چشم مخلوقاتش دیده شود، او را لمس کنند، با او و او با مخلوقات خود نشست و برخاست داشته باشد، مخلوقات با او و یا او با مخلوقات، بگو مگو و بحث داشته باشد. پس ثابت می شود که باید سفرایی در میان خلق خود داشته باشد، تا آنان، بندگان را به سوی مصالح و منافعشان و هرآنچه که مایه بقا و جاودانگی شان است و ترک آن باعث فنایشان میشود هدایت کنند، پس ثابت می شود که خدا در میان خلق نمایندگانی دارد که بندگان را از طرف او که حکیم و علیم است به سوی نیکیها امر می کنند، و از بدیها نهی مینمایند.[۶۸]
ضرورت نبوت از دیدگاه فلاسفه و متکلمان اسلامی
ضرورت نبوت در فلسفه اسلامی و از نگاه متکلمان، با نگاهی معمولی و به دور از پیچیدگی تبیین شده و نبوت، با این برهان ضروری دانسته میشود که انسان، موجودی اجتماعی و مدنی است، از این رو، نبوت و بعثت پیامبران، لازمه زندگی اجتماعیِ انسان دانسته شده است.[۶۹]
علامه طباطبایی رحمه الله علیه در کتاب المیزان با استناد به آیه ۲۱۳ سوره بقره، نبوت و مبعوث شدن انبیای الهی را نتیجه ی مستقیم و بلا واسطه ی اجتماعی بودن و مدنی بودن انسان ندانسته و بر این عقیده است که؛ از آنجایی که این مدنیت و اجتماعی بودن، به اختلاف بین انسان ها منجر گشته، خداوند متعال، پیامبران را به منظور رفع اختلاف میان آنان مبعوث کرده است. او، هم چنین اختلافی را که دلیل نزول وحی و تشریع آیین آسمانی شده، اختلاف در مراتب و شوؤن زندگی و امور مرتبط با آن میداند.[۷۰]
در کلام اسلامی، اثبات و ضرورت نبوت با استناد به دلایلی مانند قاعده لطف، تشریح شده است؛ لذا، از آنجایی که برای پروردگار به عنوان خالقِ انسان ها، ضروری است که شخصِ مکلف را به فرمانبرداری از خود نزدیک و از ارتکاب گناهان و معاصی دور سازد، پس بر او واجب است که انبیاء را مبعوث سازد.[۷۱]
اما در عرفان اسلامی، ضرورت و لزوم تشریع نبوت با اتکا بر نگاهی فرا زمینی و آسمانی تبیین میشود، به این صورت که بر اساس آن، وجود یک انسان کامل در میان خیل انسانهای معمولی، لازم و ضروری است، بنابراین، نبوت، امری ضروری است. به عبارت بهتر، عرفای مسلمان، پیامبران و انبیاء را مظهری تام و کامل برای تجلی اسم اعظم الله دانسته و بر اساس همین تفسیر، حضور نبی را در میان مردم، ضروری دانسته اند. [۷۲]
ضرورت نبوت از دیدگاه امام خمینی
امام خمینی رحمه الله علیه، نیز مانند سایر متکلمان و فلاسفه عقیده دارند که ضرورت وجود نبوت و بعثت انبیاء الهی، یکی از اساسی ترین موضوعاتِ مسئله نبوت است. ایشان نیز، ضرورت نبوت و رسالت انبیاء را مرهون لطف پروردگار، نسبت به بندگان می داند، به این منظور که انسان ها، مانند حیوانات، زندگی نکنند و همراه با معاش، سعادتِ معادشان نیز تأمین شود.[۷۳][۷۴]
امام خمینی، همچنین، وجود همه ی پیامبران الهی را به عنوان نمادهای خلافت بزرگ محمّدی و تجلی اسمای الهی، لازم و ضروری دانسته و بر این باور است که؛ چنانچه انسان کامل در جهان وجود نداشته باشد، هیچ مخلوق دیگری نمیتواند و شایستگی ندارد تا مقام خلافت باطنی و نبوت مطلقه را برعهده بگیرد.[۷۵][۷۶][۷۷] ایشان برای اثبات ضرورت وجود پیامبر و شخص نبی به عنوان انسان کامل، دو نوع برهان در نگاه عرفانی ذکر میکند؛
- اول اینکه، هر اسمی از اسمای الهی، نماد و مظهری را مطالبه می کند، لفظ جلاله الله که جامع اسماء الهی است نیز، طالب نماد و مظهری است. از این رو، ضرورت ترسیم مظهر برای لفظ جلاله، مستلزم تجلی یک انسان کامل است و با تحقق انسان کامل است که نظامِ کمال، همه ی اجزاء و عناصرش را باز مییابد و در این حالت، هیچ کدام از اسمای الهی بدون مظهر نخواهد ماند.[۷۸]
- دوم؛ گاهی اوقات، اسمای الهی در مقام فیض مقدس، در مقابل یکدیگر قرار میگیرند و نوعی تعارض و تقابل که منجر به نظام احسن میشود، رخ میدهد. وجود این تعارض، به دعوت هر اسم برای ظهور مطلق، باز میگردد، لیکن، رفع این تقابل، نیازمند وجود حاکمی است تا بر جمیع اسماء و صفات و مظاهر تجلی آنها، به قسط و داد حکومت کند. با این استدلال، گفته می شود وجود یک مدیر الهی، میان اسماء و صفات الهی، هنگام تقابل، لازم و ضروری است تا میان آنها حکمیت کند و هر اسم یا عین ثابتی را به مظهر شایسته ی خود متصل نماید.[۷۹]
همچنین برهان ضرورت نبوت در هستی، از این رو است که تجلی حق در این جهان نیاز به مظهر تامّ و جامعی دارد که خدای تعالی در آن ظهور کند و این مظهر، آینهای تمام نما برای ظهور و انعکاس آن در عالم امکان است.[۸۰]
پایان نبوت
پایان نبوت یا همان خاتمیت، مفهومی آشنا و آموزه ای به یقین رسیده برای همه ی ما مسلمانان است و مفهوم آن، این است که پس از نبوت و رسالت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، نه پیامبر دیگری خواهد آمد و نه دین و شریعت دیگری بعد از اسلام، ظهور خواهد نمود. عنوان خاتمیت، از خود آیات قرآن کریم برگرفته شده است. خداوند در آیه ی ۴۰ سوره احزاب، صراحتاً تعبیر خاتم النبیین را برای پیامبر گرامی اسلام به کار برده است؛ «مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَٰکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا»؛محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) پدر هیچ یک از مردان شما نیست، لیکن او رسول خدا و خاتم انبیاست، و خدا همیشه (حکمش وفق حکمت و مصلحت است، زیرا او) بر همه امور عالم آگاه است.
اعتقاد به خاتمیت حضرت محمد صلوات الله علیه، هم در زمان حیات ایشان و هم در دوره ها و اعصار بعد، میان مسلمانان امری بدیهی، قاطع و پذیرفته شده بوده است.[۸۱] این آموزه ی آشکار، همواره از تأکیدات و ضروریات دین اسلام برشمرده شده است، یعنی، چنانچه کسی به هر دلیلی، خاتمیت حضرت محمد صلی الله علیه را نپذیرد، از دین او خروج کرده و چنان است که گویی نبوت رسول الله را قبول نکرده است.[۸۲]
کاری از تحریریه ستاد اقامه نماز
پی نوشت ها
- پرچم، «گفتگوی سه دین الهی پیرامون معنی نبوت»، در فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه اصفهان)، ش ۱۶ و ۱۷، ص ۱۱۲.
- ابوالقاسم حسین بن محمد معروف به راغب اصفهانی (درگذشته ۳۹۶–۴۰۱ قمری) لغتشناس و از ادیبان و حکیمان اهل اصفهان بود. وی از بزرگترین دانشمندان ایرانی است که در دوران آل بویه در سده چهارم که اصفهان در اوج تمدن اسلامی و علم بودهاست، می زیسته برخی با استناد به بسیاری روایتهایش از خاندان محمد (اهل البیت) و «امیرالمؤمنین» خواندن علی بن ابیطالب، وی را علوی خواندهاند.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ص۴۸۹.
- سوره حجر، آیه ۴۹
- متکلم شیعی قرن هشتم قمری
- علامه حلی، الباب الحادی عشر، تحقیق مهدی محقق، ص۸.
- ابن منظور، لسان العرب، ۲۰۰۰م، ج ۱، ص ۱۶۲.
- خلیل بن احمد، العین، ۱۴۱۰ق، ج ۸، ص ۳۸۲.
- طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۸۷ش، ج ۱، ص ۴۰۵.
- فیومی، مصباح المنیر…، ۱۴۱۴ق، ج ۲، ص ۵۹۱.
- جوهری، الصحاح، ۱۹۹۰م، ج ۱، ص ۷۴.
- صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی یا مُلاصَدرا و صدرالمتألهین (۹۷۹ – ۱۰۴۵ هجری قمری) حکیم متأله و فیلسوف ایرانی سدهٔ یازدهم هجری قمری است.
- ملاصدرا، مفاتیح الغیب،۱۳۶۳ش، ص۴۸۵.
- سیلانی، «فلسفه عصمت انبیا و امامان علیهم السلام»، در فصلنامه علوم و معارف قرآن و حدیث، ش ۳، صص ۷۶-۷۷.
- مفید، عدم سهو النبی، ۱۴۱۳ق، ص۲۹و۳۰؛ سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء، ۱۳۸۷ش، ص۳۴.
- مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۱۹۳-۱۹۴.
- برای نمونه نگاه کنید به: سوره قصص، آیه ۱۶؛ سوره انبیاء، آیه۸۷؛ سوره طه، آیه۱۲۱.
- طباطبایی، المیزان،۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۳۱۵.
- طبرسی، مجمعالبیان، ۱۳۷۲، ج۷، ص۵۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۳۲۳.
- تَرکِ اَولیٰ به معنای انجام کار خوب و ترک کار خوبتر است. علماء شیعه ترک اولی را گناه نمیشمارند و ارتکاب آن را از سوی پیامبران و امامان ممکن میدانند. به باور آنها استغفارهایی که از جانب پیامبران و امامان نقل شده، به جهت ترک اولیهای آنان بوده است. در برخی از آیات قرآن، لغزشهایی به برخی پیامبران نسبت داده شده که مفسران معتقدند به جهت آنکه پیامبران معصوماند، آن لغزشها به لحاظ فقهی گناه نبوده؛ بلکه در واقع ترک اولیٰهایی بوده که از آنان سر زده است.
- معتزله از جریانهای اصلی کلامی در میان اهل سنت است. عقل و خرد را به تنهایی برای پیروی از اسلام راستین کافی میدانستند؛ و گاهی نظرات فلاسفه را با دین مخلوط میساختند.
- تَحَدّی به معنای به مبارزه طلبیدن و عاجز کردن مردم در امری است و در مبحث اعجاز قرآن به معنی به میدان طلبیدن مردم به آوردن مشابه قرآن است.
- مفید، النکت الاعتقادیه، ص ۳۵.
- قدردان قراملکی، «چیستی و فاعل معجزه از منظر متکلمان و فلاسفه»، در مجله معرفت، ش ۵۱، ص ۴۸.
- معارضه به معنی رویارویی، ستیز، مخالفت، ستیزه، مقابله و ستیزه کردن آمده است.
- رنجبر، «بررسی و تحقیق پیرامون واژه وحی در قرآن مجید…»، در مجله نامه الهیات، ش ۱، ص ۱۸-۱۹.
- همان، ش ۱، ص ۱۵.
- سوره نساء، آیه ۱۶۵
- ساز و کارها و ویژگیهای تکوینی و ذاتی موجودات را وحی تکوینی گویند.
- طوسی، التبیان، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۵۹.
- ترجمه ناصر مکارم شیرازی
- طوسی، التبیان، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۶۳.
- سوره جن، آیات ۲۶-۲۷.
- طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۸۳.
- سوره آل عمران، آیه۴۹.
- مظفر، ص۱۵
- اسماعیلی، «ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث»، در مجله پاسدار اسلام، ش ۳۱۵-۳۱۶، ص ۷۰-۷۴.
- سوره نساء، آیه ۶۵
- سوره اسراء، آیه ۱۵
- مظفر، اصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۲.
- خرازی، بدایه المعارف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۵۲.
- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۱۷.
- سوره هود، آیات ۱۱۹-۱۱۸
- سوره حدید، آیه ۲۵
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، وحی و نبوت، ص۱۶۹- ۱۷۰.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴، ص۲۸۸.
- التوحید، ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: حسینى، هاشم، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۹۸هـ.ق، چاپ اول، ص ۲۸۴.
- کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۲.
- سوره آل عمران، آیه ۱۶۴
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، وحی و نبوت، ص۱۷۴.
- سوره ابراهیم، آیه ۱
- مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۶۲.
- سوره انفال، آیه ۲۴
- ترجمه انصاریان
- سوره احقاف، آیه ۱۵- سوره نساء، آیه ۳۶- سوره لقمان، آیه ۱۵- سوره بقره، آیه ۸۳
- سوره اسرا، آیه ۲۳
- سوره اسراء، آیه ۳۵
- سوره نساء، آیه ۱۳۵
- سوره اسراء، آیه ۳۴
- سوره نساء، آیه ۱۱۶
- سوره بقره، آیه ۲۱۳
- اسماعیلی، «ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث»، در مجله پاسدار اسلام، ش ۳۱۵-۳۱۶، ص ۷۰-۷۴.
- کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۱۶۸، باب الاضطرار الی الحجه، ح ۱.
- اسماعیلی، «ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث»، در مجله پاسدار اسلام، ش ۳۱۵-۳۱۶، ص ۷۰-۷۴.
- همان
- شریف رضی، نهج البلاغه، ۱۴۱۳ق، ص ۱۱، خ ۱.
- عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۹۹.
- شیخ الصدوق، التوحید
- نصیری و همکاران، «مقایسه ضرورت نبوت از منظر فلسفه و عرفان…»، در فصلنامه اندیشه نوین دینی، ش ۴۱، ص ۵۹.
- طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۶، ج۱۸، ص۳۱.
- بخشی، «نبوت در آیینه علم کلام»، در خرد نامه همشهری، ش ۱۱، ص ۱۸.
- نصیری و همکاران، «مقایسه ضرورت نبوت از منظر فلسفه و عرفان…»، در فصلنامه اندیشه نوین دینی، ش ۴۱، ص ۵۹.
- خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
- خمینی، روحالله، انوار الهدایه، ج۲، ص۴۳۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
- خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۹، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری
- خمینی، روحالله، مصباح الهدایه، ص۵۵-۵۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.
- همان، ص ۸۳
- همان، ص ۳۰
- همان، ص ۴۱-۴۰
- خمینی، روحالله، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۹-۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
- آمدی، ص۳۶۰.
- بغدادی، کتاب اصول الدین، ص۱۶۲؛ نیز رجوع کنید به فاضل مقداد، ۱۴۱۲، ص۸۴؛ آلوسی، روح المعانی، دار احیاءالتراث العربی، ج۲۲، ص۳۴.